سفر مک فارلین را بیت منتظری قاپیدن آمریکا توسط رقیب میدانستند و لذا پته هاشمی را بر آب زدند تا به تصور آنها از طرف امام مطرود و منزوی و حتی محاکمه و رسوا شود و خودشان در مقام طرف معامله با آمریکا باقی بمانند.
به گزارش فارس،نشریه رمز عبور در هفتمین شماره خود، گفتوگوی صریحی با آیتالله سیدمحمد خامنهای انجام داده که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
تپههای سرسبز عباس آباد و دفتر بنیاد حکمت اسلامی صدرا در یک صبح بارانی پاییزی فضای خوبی برای یک گفتوگوی آرام با آیتالله سیدمحمد خامنهای میساخت اما پس از چند دقیقه گفتوگو دریافتم که در حال تجربه یکی از جنجالیترین مصاحبههایم هستم. بااقتداری که به نظر میرسید خانوادگی باشد، به سؤالاتی که پیشتر برایش فرستاده بودیم، پاسخ میداد و ما حیرتزده از این همه سخنان قاطع، صریح و مستدل!
این گفتوگو پس از آن انجام شد که «رمز عبور» در شمارههای پیشین اش، روایتی شنیده نشده از وقایع سیاسی دهه 60 ارائه داد و این روایت مورد توجه آیتالله سیدمحمد خامنهای قرار گرفته بود.
وی پس از پیگیریهای فراوان، راضی به مصاحبه شد و تأکید داشت که این اظهارات را نه از منظر سیاسی، بلکه به دلیل ثبت آن در تاریخ و ضرورت ارائه نسخهای واقعی و شفاف از حوادث آن روزها، بیان میدارد.
آیتالله تأکید میکند حرفها و مستندات بسیار دیگری نیز دارد که اگر ضرورت ایجاب کند، آنها را نیز بازگو خواهد کرد.
ریشههای تمایل باند آقای هاشمی رفسنجانی برای ارتباط با امریکا از ابتدای پیروزی انقلاب چه بود؟
این موضوع ریشه عمیقی دارد و به نگاه آمریکا به نظام و انقلاب اسلامی برمیگردد، وقوع انقلاب اسلامی ایران برای غرب استکباری واقعه باورنکردنی و سنگین و گیجکننده بود. آمریکا به سبب سیاست غلط، نزدیک بین و عجولی که دارد بلافاصله برای براندازی انقلاب و نظام دست به کار شد. اول طرح کودتای 22 بهمن 57 بود که عمل نکرد. بعد از آن بر سیاست مقابله سریع و نابودکننده انقلاب را پیش گرفت تا قبل از آن که موج انقلاب اسلامی ایران به ملل دیگر برسد آن را کسب کنند و مثل مصر چند سال گذشته، آن را به حال اول و بدتر از آن درآورند.
آمریکا به نفوذیهای خود امید بسته بود
پس از آنکه با عنایت الهی طرح های آمریکا با شکست روبه رو شد، امید به نفوذیهای خود در ایران بستند که بیشتر آنها در آن زمان در نهضت آزادی و جبهه ملی بودند. هوشیاری امام و عزم ملت مسلمان ایران باعث شد که گرچه قدری دیر شده بود ولی امام خمینی (ره) مهدی بازرگان را به کناری بگذارد و نهضت آزادی را که برای اسارت دوباره ملت نقشه ریخته بود، ابطال و برکنار کند.
امید بعد آمریکا به منافقین و بنی صدر بود که آنهم به شکست انجامید. در این بین و در تمام مدت، توجه اتاق فکر سیاست خارجی آمریکا و گروه صهیونیستی پشت سر آن، به راه دیگری هم بود، اول آنکه اگر شد امام را مستقیم یا غیر مستقیم از بین ببرند و شخصی مناسب و مورد قبول خود را نصب کنند و از آن راه به تدریج انقلاب را به تحلیل ببرند و ساقط کنند و اگر نشد با توجه به بیماری قلبی امام و امکان وقوع رحلت امام با صبر و تأمل به فکر جانشین امام باشند.
همه آگاهان میدانستند که جانشین امام یا شهید مطهری یا آقای منتظری و یا آقای بهشتی است
این فکر از اول انقلاب هم وجود داشت و شهید کردن شهید مطهری بر همین اساس بود چون به طور طبیعی همه آگاهان میدانستند که جانشین امام یا شهید مطهری یا آقای منتظری و یا آقای بهشتی است و دشمن فکر میکرد در صورتی که راهی با توافق با آنها پیدا نشود باید آنها را از سر راه برداشت، پس از شهادت استاد مطهری نگاه به سمت این 2 نفر دیگر رفت. آقای منتظری شخصاً دست دوستی با آمریکا نمیداد ولی در اطراف او کسانی بودند که با ساواک سابقه همکاری داشتند و به آمریکا ندای همکاری داده بودند.
مرحوم شهید بهشتی هم با وجود تمامیتخواهی باز مردی دشوار و علی رغم ظاهری لیبرالیستی، متدین و به انقلاب وفادار بود. و خودش را به غرب نمیفروخت و شهادت او نشان داد که اولاً از همکاری با وی مأیوس بودند ثانیاً مانع توجه و کار کردن آنها روی دیگران از جمله شیخ اکبر هاشمی میشد که آمریکا در گوشه چشم او را هم نامزد کرده بود و بخوبی نقاط ضعف او را میدانست. بنابراین گزینه مورد نظر فقط هاشمی و بیت مرحوم منتظری بود.
آمریکا همواره بیش از یک گزینه و نامزد را در نظر میگیرد
چون آمریکا طبق معمول همواره بیش از یک گزینه و نامزد را در نظر میگیرد و مستقلاً و بدون اطلاع دیگری روی او مطالعه میکند، همانطور که امروز هم یکی از دلایل وقوع سفر مکفارلین به ایران و میهمان هاشمی شدن او و بعد از آن افشای آن توسط بیت منتظری همین رقابت پنهانی بیت منتظری و حواشی هاشمی بر سر تماس و معامله و حتی قرارداد با آمریکا و اقمار او بود. یعنی سفر مک فارلین را بیت منتظری قاپیدن آمریکا توسط رقیب میدانستند و لذا پته هاشمی را بر آب زدند تا به تصور آنها از طرف امام مطرود و منزوی و حتی محاکمه و رسوا شود و خودشان در مقام طرف معامله با آمریکا باقی بمانند.
بخت با هاشمی یار بود که چند نفر نماینده وطندوست احساس مسئولیت کردند و تن به قضا دادند و سؤال خود را مطرح کردند و با یک توطئه همهجانبه بلایی که رسیده بود از سر هاشمی گذشت و به آن چند نماینده مظلوم خورد و سیدمهدی هاشمی هم سرش را بر سر این قمار از دست داد و توسط گروه رقیب به محاکمه و اعدام سپرده شد.
باند هاشمی از مدتها پیش با آمریکا ارتباط داشتند
چرا مک فارلین و هیأت همراه به تهران سفر کردند، تحلیل آمریکاییها از این سفر چه بود؟
باند هاشمی از مدتها پیش با آمریکا ارتباط داشتند مثلاً کنگرلو مشاور سیاسی میرحسین یکی از آنها بود. اقوام نزدیک هاشمی هم به اروپا در رفت و آمد بودند. اصل ارتباط هاشمی و اطرافیانش با آمریکا از چند طریق بود، اولاً ساواکی فراری محکوم به اعدامی قربانیفر که نقش دلال اسلحه را بازی میکرد و طرف سازمانی او همان مشاور موسوی بود، دوم برادرزاده هاشمی که به بهانه تهیه اسلحه با قربانیفر آشنایی پیدا کرده بود و مورد توجه آمریکاییها و امید آنها به وساطت مستقیم قرار گرفته بود.
نهایتاً پس از مطالعات و بررسیهایی که دو طرف ایرانی و آمریکایی درباره نوعی توافق برای مدیریت آینده کشور کرده بودند، اصل توافق نهایی را که مهمترین قسمت روابط مذکور بود به همان ملاقات معروف مک فارلین معاون رئیس جمهور آمریکا با شخص اکبر هاشمی موکول کرده و برنامه سفر کاملاً محرمانه را تدوین و هتل اقامتگاه و امور امنیتی هم پیشبینی شده بود تمام این اقدامات از لحاظ ظاهری و به اصطلاح فیزیکی در پوشش معامله اسلحه و آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان بود ولی عمق قضیه سری بود و فقط چند نفر اطلاع داشتند.
تحلیل آمریکایی تثبیت آینده نفوذشان در ایران و به تحلیل بردن تدریجی نظام اسلامی و انقلابی بود و با این سفر میخواستند به موضع مطمئنی برسند.
ملاقات مهم و محرمانه مک فارلین، برای محکمکاری و قرارداد رسمی با طرف ایرانی بود
در واقع ملاقات مهم و محرمانه مک فارلین، برای محکمکاری و قرارداد رسمی با طرف ایرانی بود و شاید به نظر آنها بیت منتظری مهره سوختهای بود و گزینه هاشمی قطعی و تمام شده به نظرشان میرسید. هاشمی در ایران هم اطرافی یا اطرافیانی داشت که این ارتباط را در رقابت با بیت منتظری تقویت و تسریع میکردند و در مذاکرات تهران او را مترجم فیمابین معروف کردند و ارتباط او با ساواک در عراق را بیت منتظری قبلاً منتشر کرده و مدرک آن بطور گسترده در مجلس شورای اسلامی پخش کرده بودند که گویا با حمایت جریان رئیس مجلس ماست مالی شد.
موضوع حفظ آینده ایران بعد از امام موضوعی فوق سری بود که باید کاملاً محرمانه میماند
موضوع اصلی ملاقات مک فارلین و ریسک سفر او که اگر کشف میشد کاخ سفید و حزب متبوع رئیسجمهور آمریکا ریگان را سخت در فشار قرار میداد، موضوع حفظ آینده ایران بعد از امام موضوعی فوق سری بود که باید کاملاً محرمانه میماند و جز اصحاب سرّ، باید حتی کنگره آمریکا و همه مقامات ایرانی ـ چه رسد به مجلس و امام ـ هم بویی نمیبردند.
در صورت قطعی شدن پیمان فیمابین، جان امام هم بیشتر به خطر میافتاد چون ممکن بود آمریکا عجولانه دست به جنایت دیگری بزند، همانطور که طرح ترور امام توسط قطبزاده یکی از آنها توطئهها و از قرار شنیدهها ـ اصرار منافق نفوذی در ریاست جمهوری زمان مرحوم رجائی به نام کشمیری برای بردن کیف محرمانه به همراهی رجایی به ملاقات امام ـ که آقای سیداحمد خمینی اجازه بردن کیف بدون بازدید را نداده و جان امام را حفظ کرده بود ـ توطئه دیگر بود.
به هرحال، این ملاقاتها کاملاً حساب شده و امنیتی بود، مک فارلین با گذرنامه ایرلندی و با نام دروغی به ایران آمده بود. برای آنکه سفر او کشف نشود، به کمک یکی از همدستان آنها در سپاه آن روزگار، او را بدون عبور از گذرگاههای رسمی مستقیماً به هتل برده بودند، بدون آنکه کسی حتی مأمورین حساس دولتی متوجه شوند.
شخص دوم آمریکا حاضر نبود پیام و هدایای خود را به کس دیگری غیر از مقام بالا (رئیس مجلس) بدهد
پس از یک جلسه مقدماتی، قاعدتاً خود هاشمی وارد مذاکره شده بود چون مسلماً شخص دوم آمریکا حاضر نبود پیام و هدایای خود را به کس دیگری غیر از مقام بالا (رئیس مجلس) بدهد گر چه به دروغ این ملاقات را منکر شدند و گفتند که مک فارلین از اینکه با مقامات عالیه روبرو نشده عصبانی بوده. ولی خود هاشمی در جلسه غیر رسمی مجلس (که ضبط شده) پس از بروز فضاحت موضوع هرگز نگفت که ملاقاتی نکرده است بلکه گفت: حیف نگذاشتند که کار به آخر برسد چون این کار یک «فتحالفتوح» بود. اما به دروغ به امام وانمود کردند که مک فارلین بدون اطلاع دادن به ایرانیها سرخود و محرمانه به ایران آمده و هتل گرفته و آرزوی ملاقات با هاشمی را داشته ولی حسرت آن را به دلش گذاشتهاند و ناامید از ایران رفته که ادعایی نامعقول و غیر قابل قبول بود.
به امام وانمود کردند که این هیأت بلندپایه آمریکایی خودسرانه و بدون اطلاع مقامات ایرانی به فرودگاه تهران و سپس هتل آمدهاند و گذرنامه تقلبی داشتهاند و حال آنکه در گزارشها و مصاحبههای بعدی هاشمی و هیأت مربوط ایرانی با تمام تناقضهایی که در گفتارشان هست، به این موضوع اقرار دارند که حداقل از یک سال پیش ازآن یعنی در سال 1364 این روابط برقرار بوده و ایرانیها از خصوصیات سفر و حتی ساعت ورود آنها و اسامی واقعی افراد آمریکایی- اسرائیلی مطلع بودهاند و ساعت شماری میکردهاند. علم و اطلاع هیأت ایرانی به جعل گذرنامه و اقدام قضایی و جزایی نشدن مجرمین، گناه دیگر هیأت ایرانی است جرم جعل چند سال زندانی دارد. سعی و تلاش برای فریب امام و به اصطلاح قانونی «گزارش خلاف» دادن مأمور دولتی هم جرم است که بایستی دنبال میشد.
چه نیازی بود که شخص دوم آمریکا با آن همه ذلت و ترس و نگرانی و گذرنامه مجعول به تهران بیاید
چه نیازی بود که شخص دوم آمریکا با آن همه ذلت و ترس و نگرانی و گذرنامه مجعول به تهران بیاید. دولت آمریکا با زیرکی برای پنهان کردن اصل منظور از سفر (که نوعی توافق سیاسی برای رهبری پس از امام بود) به سرعت خودش موضوع کونتراها را مطرح کرد تا مهرههای آینده سوخته نشوند و فقط موضوع یک تخلف از ناحیه کاخ سفید در برابر کنگره باشد و با مختصر مجازات سیاسی فراموش شود. و به همین دلیل بود که مک فارلین در برابر محاکمه در استیضاح خود در کنگره از ارائه مدارک مذاکره خودداری کرد و گویا به دروغ مدعی شده بود که مدارک از بین برده شده، و حتی تظاهر به خودکشی کرد. امّا اصل قضیه دلالی سیاسی و مهرهسازی برای آینده جمهوری اسلامی ایران تمام نشد و شکل عوض کرد.
اطرافیان هاشمی او را به سمت ریاست جمهوری سوق دادند تا یک پله به رهبر شدن نزدیکتر شود
از جمله اطرافیان هاشمی او را به سمت ریاست جمهوری سوق دادند تا یک پله به رهبر شدن نزدیکتر شود و ضمناً مقدمات یک توافق قطعی را فراهم کنند، البته آمریکا از خامی و بیتجربگی طرف ایرانی استفادههای موردی هم میکرد از جمله آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان. طی ریاست جمهوری هم زمزمه مادامالعمر کردن ریاست جمهوری برای هاشمی هم شروع شد که با هوشیاری مقام معظم رهبری توطئه خنثی شد.
ریاست جمهوری هاشمی مقدمهای برای هماهنگسازی امور و زمینهسازی برای ایجاد پایگاه قدرت و خیز به سمت آرزوی دیرینه پس از فوت امام بود ولی قدری دیر شده بود و با حکمت و عنایت الهی و با تصمیم و رأی ناگهانی و تقریباً بیمقدمه مجلس خبرگان رهبری، آقای خامنهای انتخاب شد و کار از کار گذشت و توطئه آمریکایی به راه دیگری افتاد که نمونه آن فتنههای سالهای 78 و 88 است و این حکایت همچنان باقی است.
طبق اظهار خود هاشمی فقط چند نفر آن را میدانستد
سفر مک فارلین و هیأت مرکب آمریکایی- اسرائیلی به ایران کاملاً مخفی بود و کشف آن جرم بزرگی در چشم امام و مردم به حساب میآید و شاید اکبر هاشمی را برای همیشه از اهدافش دور میکرد به همین دلیل طبق اظهار خود هاشمی فقط چند نفر آن را میدانستد که یکی از آنها کنگرلو مشاور سیاسی نخست وزیر موسوی بود گرچه به احتمالی خود موسوی در جریان نبود. البته بعد از رسوایی به سرعت به یکی دو نفر سربسته و تحت عنوان کشف راهی جدید برای تهیه اسلحه مطالبی گفته بودند تا ادعا کنند که موضوع سری نبوده ولی با وجود این، وقتی ما از وزیر خارجه به طور خصوصی پرسیدیم که آیا از این سفر سری اطلاع داشته؟ جواب داد که به هیچ وجه اطلاع نداشته است.
یعنی شخصی غیر مسئول در روابط خارجی دست به ریسک بزرگی برای ایجاد رابطه صمیمی و خودمانی با دشمن انقلاب زده بود که مسئولترین مقامهای جمهوری اسلامی ایران از آن مطلقاً خبری نداشت و این اهمیت سرّی و محرمانهبودن آن را میرساند و علت سرّی بودن آن هم معلوم بود.
چرا باند مهدی هاشمی معدوم ماجرای سفر مک فارلین را افشا کرد؟
به علت افشاگری سید مهدی هاشمی اشاره کردم و نتیجه تعارض و جنگ پنهانی بیت آقای منتظری و باند اکبر هاشمی رفسنجانی و لو رفتن سفر مک فارلین به طرفیت هاشمی که از طرف سیدمهدی هاشمی انجام شده بود، انتقام از او به صورت به میان کشیدن پرونده سیدمهدی و محاکمه و اعدام او بود که نوعی زخم چشم و قدرتنمایی هم محسوب میشود، بعلاوه خود بیت آقای منتظری را از دور سیاست خارج میکرد.
روابط سری و نزاع اخیر این دو باند سابقه زیادی داشت. در اوایل که قرار جانشینی آقای منتظری در میان بود باند هاشمی و افرادی در جماران طمع داشتند که به این وسیله به اهدافشان برسند و با نام منتظری و رهبری او نفوذ و جایگاه خود را حفظ کنند ولی پس از مدتی متوجه شدند که سیدمهدی هاشمی و باند بیت منتظری حصاری دور او کشیدهاند و کسی را در آن مجموعه راه نخواهند داد، وضع برگشت و حمله به سیدمهدی هاشمی شروع شد و موضوع قتل و شهادت مرحوم شمس آبادی و نگهداری اسلحه قاچاق و مانند اینها را مطرح کردند و با وسایطی مؤثر منتظری را بوسیله امام از قائم مقامی عزل و بیت او را زیر نظر قرار دادند، تا قدرت پس از امام دست آنها نیفتد و آن را در دست بگیرند.
شما از چه زمانی وارد این مسأله شدید و زمانی که 8 نماینده از آقای ولایتی سوال پرسیدند چه اطلاعاتی داشتند؟ دلیل سخنان امام خمینی که منجر به پس گرفتن سوالات شد، چه بود؟
من در آن ایام به حوزه انتخابیه خودم رفته بودم وقتی برگشتم این موضوع را شنیدم. ابتدا باور نمیکردم که چنین کار مهم خودسرانهای بدون اذن امام و اطلاع افراد مسئول انجام شده باشد گر چه از مهملکاری و بیمنطقی طرف ایرانی عامل آن خبر داشتم. بلافاصله به تحقیق پرداختم و موضوع مسلم شد بیشتر نمایندگان دلسوز هم ناراحت بودند ولی اقدامی نکرده بودند.
نامه من باعث دستپاچگی رئیس مجلس و باند او شد
من شخصا طبق وظیفه خودم نامهای با طرح یک سؤال کلّی به وزیر خارجه نوشتم دو نفر از دوستان هم مایل به امضا شدند. این موضوع باعث دستپاچگی رئیس مجلس و باند او شده بودند و با مشورت کسانی در جماران و دولت، توطئهای کردند و سؤالاتی را که امام را عصبانی و ناراحت میکردند تهیه و به زور و اصرار برای امضا به دست افرادی داده بودند که به هشت نفر معروف شدند. پیش من هم آوردند من قبول نکردم که آن را امضا کنم ولی خیلی اصرار کردند که شما فقط یک امضا دارید اینجا 7 امضا هست همه را یک کاسه بکنید بهتر است. از دو نفر دیگر هم امضا گرفته بودند. من در آن شدت ناراحتی که از آن موضوع داشتم (که در واقع افتضاح ایران بود نه آمریکا ولی آن را وارونه جلوه دادند) قهراً امضا کردم و به دام آنها افتادم. شیاطین بلافاصله آن را به ضمیمه پیش فرضهای دیگری، در موقع حساسی به امام دادند و حضرت امام را با این روش، عصبانی کردند و امام هم در یک سخنرانی به امضا کنندهها حمله شدید کردند و کار آنها را بدتر از کار اسرائیل دانستند.
وقتی من سخنرانی امام را شنیدم در منزل بودم بجای آنکه ناراحت شوم ،سجده شکر بجا آوردم و گفتم خدا را شکر که امام بار مسئولیت را بعد از این از دوش ما برداشت. ابتدا تصمیم گرفتم که از مجلس استعفا دهم ولی دیدم توهین به امام است و دلم راضی نشد. یکی از دوستان امضاکننده خیلی نگران به منزل ما آمد و پرسید که من چه خواهم کرد آیا صلاح هست به مجلس برویم یا نه؟
من به او آرامش دادم و گفتم ما کار درستی کردهایم و نگرانی ندارد من روز مقرر به مجلس خواهم رفت. ولی با وجود شهامتی که این کار در آن جوّ شدید میخواست من راحت بودم گر چه حتی احتمال میدادم که در مجلس اولین فرد پاسداری که به محض ورود، اسلحه به روی من خواهد کشید.
عجیب این بود که همه پاسداران و حتی مستخدمان مجلس آن روز بطور بیسابقهای با لبخند و شوخی و احوالپرسی با من روبرو شدند و حتی یکی از افراد هیچ وقت جواب سلام مرا نمیداد آن روز با روی خوش خودش به سلام مبادرت کرد و این وضع عجیب خیلی معنی داشت و بعدها هم برخی از خواص و عوام به امام نکاتی را گفته و حرفهایی زده بودند.
رئیس مجلس که شاید باور نمیکرد من در مجلس آن روز شرکت کنم و مرا هم ندیده بود، گفت: آقای خامنهای نیامده!
از قضا آن روز در صحن مجلس طرح سؤال از قوه قضائیه مطرح بود و من یکی از سخنرانان و اولین سخنران موافق طرح بودم. منشی وقتی طرح را مطرح کرد و گفت آقای خامنهای موافق اول صحبت کنند، رئیس مجلس که شاید باور نمیکرد من در مجلس آن روز شرکت کنم و مرا هم ندیده بود، گفت: آقای خامنهای نیامده! منشی گفت: ایشان حضور دارند و من مشغول دفاع از طرح شدم.
هاشمی در این باره در سایت شخصی خودش با عبارت تحقیرآمیزی نوشته که آن روز «محمد خامنهای» بدون آقا و سید و القاب رایج، خیلی ترسیده بود! گوینده این ادعا باید اینقدر شعور داشته باشد که کسی که ترسیده باشد آن گونه اول وقت به مجلس نمیآید و اولین نفر از طرحی که عنوان خطرناک «سؤال از قوه قضائیه» را دارد، دفاع نمیکند.
من آن روز چند بار وسوسه شدم گلهای از حضرت امام بکنم که شما خودتان به ما درس دادید که هر متهم فرضی حق دارد که پاسخ و دفاعش را در محکمه بگوید و بقول فقها «الغایب علی حجّته» پس چرا از ما نپرسیده ما را محکوم کردید و یا قصه دزدی را بگویم که از دیوار منزل کسی افتاده بود و پایش شکسته بود از صاحب خانه به دادگاه شکایت کرده بود که چرا دیوار بلندی ساخته؟ و عجیب آنکه دادگاه صاحبخانه را محکوم کرد نه دزد را ولی صبورانه گذشتم.
دلیل آنکه سؤالی را پس گرفتیم هم، نوعی احترام به اعتراض حضرت امام بود و هم نشان دادن مظلومیت این 8 نفر که با وجود ابراز غیرت ملی و اسلامی و انجام وظیفه در قالب قانون اساسی و قوانین دیگر، برای کار درستی که انجام داده بودند محکوم میشدند و شخص خاطی که دستش را بر خلاف قانون پنهانی در دست دشمن گذاشته بود از خطر مجازات فرار میکرد.
شنیدم بعدها افراد محترمی از حوزه و از بازار تهران به امام اعتراض کرده بودند و ایشان قول داده بود جبران کند. توده مردم هم هر جا به ما میرسیدند در مساجد و نماز جمعه به ما دلداری میدادند و ابراز حمایت میکردند، هیچکس جز معدود مزدوران هاشمی و خط نحس آنها به ما 8 نفر توهین نکرد و هدف آنها نه فقط 8 نفر بلکه به جناح معروف به 99 نفر مخالف موسوی بود و حتی کار به حمله به روزنامه رسالت و بازاریان رسید. همیشه تهمت طرفداری از مالکین و خوانین به این جماعت میزدند.
غیر از این فشار مصنوعی فحاشان باند هاشمی و موسوی و امثال آنها، هیچ فشاری به ما نرسید بلکه همان طور که گفتم جوّ سیاسی جامعه همه به نفع ما و خط امام بود و خط چپ که ادعای مخالفت با آمریکا و لیبرالها را داشتند، مفتضح شده بودند که در جناح طرفداران آمریکا قرار گرفتهاند و به دروغ شعار میدهند.
اگر صلاح میدانید درباره ماجرای 99 نفر و رای منفیتان به نخستوزیری میرحسین موسوی هم بفرمایید.
درباره ماجرای 99 نفر نماینده مجلس که به نخست وزیری میرحسین موسوی در دور دوم نخست وزیریش رأی ندادند من قبلاً مطالبی گفتهام، حاصل موضوع این بود که رئیس جمهور وقت (آقای خامنهای) با آن که در دوره اول ریاست قوه مجریه خود با علاقه و اصرار میرحسین موسوی را برای نخست وزیری انتخاب کرده بود ولی در دو سال اخیر آن دوره حرکات و اقداماتی سیاسی و اجتماعی و اداری از طرف موسوی پدید آمد که رئیس جمهور وقت احساس خطر برای نظام کرده و اندک اندک به این نتیجه رسیده بود که در دوره دوم او را انتخاب نکنند. موسوی با هاشمی و بخشهایی از جماران از جمله فرزند امام ارتباطاتی مستقیم و مؤثر ایجاد کرده بود و به محض اطلاع از نظر آقای خامنهای به آنها متوسل شده بود که امام را واسطه قرار دهند و در نتیجه امام خمینی بدون آنکه دستور و امر شرعی یا قانونی بکند، برای حفظ مصلحت فرضی اظهار میل کرده بودند که موسوی بماند، گفته شد که به امام گفته بودند اگر موسوی نخستوزیر نشود در جبهه جنگ خلل وارد میشود و مدافعان جنگ طرفدار موسوی هستند.
اقلیت طرفدار هاشمی و موسوی آن را چماقی ساختند تا نمایندگان را مرعوب کنند
از این تمایل اخلاقی امام، غوغایی بزرگ بر پا کردند و در مجلس اقلیت طرفدار هاشمی و موسوی آن را چماقی ساختند تا نمایندگان را مرعوب کنند. عدهای از نمایندگان واقعاً به عدم صداقت و صلاحیت میرحسین موسوی و دروغ بودن تأثیر او در جبهه جنگ و روحیه سربازان علم داشتند، عدهای هم مردّد شده بودند. نتیجه تردیدهای نمایندگان این شد که عدهای، 99 نفر وظیفه خود را در این دانستند که به وی رأی ندهند با آنکه مرید و عاشق امام بودند ولی فریب اطرافیان و طرفداران موسوی را هم میدانستند.
خود من تا صبح روز رأیگیری در یک بنبست و برسر یک دو راهی قرار گرفته بودم از طرفی حقیقت امر و دروغی را که به امام گفته بودند میدانستم و از طرفی چهره امام در برابرم مجسم میشد و دلم بر مظلومیت او میسوخت و جرات به رأی مخالفت پیدا نمیکردم. اما اول صبح قبل از حرکت از منزل به خودم جنبیدم و تصمیم گرفتم دل یکدله کنم مخصوصاً عده زیادی از نمایندگان درباره رأیی که میخواستند بدهند همیشه با من مشورت میکردند و من باید برای آنها جواب داشتم، این بود که قرآن را برداشتم و استخاره کردم و جواب عجیبی آمد که تکلیف مرا روشن کرد. آخر آیه آمده بود که «حُرمَّت ذلک علی المؤمنین!»
گفتم که قطعاً رأی نخواهم داد
وقتی به مجلس وارد شدم بسیاری از نمایندگان که از نظر و رأی من پرسش میکردند گفتم که قطعاً رأی نخواهم داد، نتیجه رأی مجلس امضای نخست وزیری میرحسین موسوی شد منهای 99 نفر که رأی نداده بودند و بعدها هم امام با هوشیاری به عمق قضایا پی برده بود و شخص رئیس جمهور (آقای خامنهای) هم بعدها گفته بود که ایشان هم نفر صدم بوده است.
انتخاب میرحسین در دوره دوم وزر و وبالی است که دامن همه را گرفت و ضایعات و صدماتی داشت که ظاهراً هنوز درباره آن چیزی نوشته نشده و یکی از سیئات هاشمی هم شمرده میشود، و یک نمونه و مصداق آن تحمیل پذیرش قطعنامه ضد جنگ به امام و امّت و کمک به صدام و به سیاست آمریکا بود.
تحلیل کلان شما از این ماجرا پس از گذشت نزدیک به 30 سال چیست و آیا ماجرای مک فارلین برای امروز، مخصوصاً اکنون که درگیر مذاکرات هسته ای هستیم درسی دارد؟
ماجرای ارتباط به ظاهر کاخ سفید با باند هاشمی، در واقع فقط ارتباط رئیس جمهور وقت آمریکا با ایرانیها نبود بلکه حکومت در سایه و مدیران سیاست آمریکا که بیشترشان صهیونیست هستند دنبال آن بودند و هستند. یعنی با تغییر رئیس جمهوری آمریکا، آن سیاست از بین نرفت و به صورتهای مختلف، از جمله کارگزاران ـ اصلاحطلبان و امثال آنها ـ خودش را نشان داد و فتنه 88 و فتنه آزمایشی سال 78 هم از جلوههای همان سیاست بوده است.
طرح مسأله خرید اسلحه از آمریکا، برای اداره جنگ یکی از سیاستهای طرف ایرانی بود و مسأله کمک به کونتراهای ضد ساندنیست از سیاستهای طرف آمریکایی و هر دو هدف اصلی مشترک را در پوشش قابل قبول و باورکردنی این دو بهانه دنبال میکردند.
دلایل و قراینی بر این حقیقت همیشه وجود داشته و گاه گاه تکرار میشود. حضور فعال و به اصطلاح تکیهگاه شدن هاشمی در همه وقایعی مثل فتنه سال 88 و قبل از آن و عدم انصراف او از پیگیری رسیدن به رهبری نظام و دفاع از اهداف و منافع آمریکا در نقل قولهای دروغ از امام و اصرارهای چند ساله او در اتمام جنگ و باصطلاح نوشاندن جام زهر قطعنامه منحوس به امام و دیگر گفتهها و مصاحبههای مشابه دیگر و مخصوصاً روابط مستحکم دیپلماتیک و سیاسی با سعودیهای خصم لدود ایران و شیعه، همه قراین و دلایلی عقل پسند بر وجود رابطه پنهانی و اصرار آمریکا بر به قدرت رساندن این شخص است.
این ماجرای به ظاهر شکستخورده و فراموش شده، یک برنامه و سیاست دائمی آمریکاست و در هر مقطعی به صورتی خاص ظاهر و عمل میشود و در ایران هم از طرف افراد سست عنصر و وطن فروش همیشه استعداد همبستگی با آمریکا وجود داشته و خواهد داشت، بنابراین در همه مقاطع سیاسی باید منتظر نوعی نزدیکی با آمریکا و خیانت به ضرر ملت و نظام از طرف برخی افراد طرفدار تماس با آمریکا بود.
فرارو:حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی در گفت و گو با روزنامه جمهوری اسلامی در مورد مصاحبه اخیر آیتالله سیدمحمد خامنهای با یک نشریه وابسته به دولت سابق در مورد ماجرای مک فارلین گفت: من به شدت نگران سوالکننده و پاسخ دهنده در آن مصاحبه شدم و هستم نمیدانم چرا برخی میخواهندبا بیان مطالبی جامعه را ملتهب کنند.
سخنان آیت الله محمد خامنه ای را در بالای صفحه بخوانید
حجتالاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی با بیان اینکه پس از خواندن مصاحبه آقای سید محمد خامنهای با یک نشریه وابسته به دولت قبل بر خودم واجب دانستم به مسائلی که در آن نشریه به چاپ رسید واکنش نشان دهم، گفت: باید تاکید کنم که ما همیشه گرفتار بداخلاقیهای بسیار در کشورمان بودهایم و الان هم خالی از آن نیستیم. من میخواهم به مردم هشدار بدهم که بدانند دستهایی در کار بوده و هست تا موضوعی که ضرورت ندارد امروز مطرح شود، اینگونه و به یک شکل دیگر مطرح میشود.
وی با اشاره به اینکه مصاحبه اخیر نمیتواند موضوعی عاری از سیاست باشد، تاکید کرد: من در جریان این مطلبی که توسط آقای سید محمد خامنهای مطرح شده است بوده و هستم؛ کاملا هم مطلع میباشم. بنده در آن زمان هم نماینده مجلس و هم عضو کمیسیون سئوالات بودم.کمیسیونی که تعیین میکرد چه سئوالاتی و چگونه از وزرا و مسولان مطرح شود.
استاد مشهور اخلاق تصریح کرد: همه آقایان میدانند که در آن زمان بنیانگذار جمهوری اسلامی عبارات مهمی فرمودند: ایشان تاکیدکردند که دو دستگی انجام نشود زیرا این خلاف اسلام، آموزههای دینی و خلاف انصاف است. حضرت امام(ره) تاکید کردند: هیچ توقعی نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضیشان در نظر من پوچاند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد میزنند سر مسئولین ما! چه شده است؟ شماها چهتان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تاثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید یا تحث تاثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مساله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما این طور شده است و در روزی که هفته وحدت است چرا شماها میخواهید تفرقه ایجاد کنید؟ چرا میخواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا میخواهید دو دستگی ایجاد کنید؟ چه شده است شما را؟ کجا دارید میروید؟ این تذهبون؟
این استاد اخلاق افزود: گفته شده است که آیتالله هاشمی رفسنجانی از همان اوایل انقلاب به دنبال ارتباط با آمریکا بوده است! این کذب است. بنده چه زمانی که نماینده مجلس بودم و چه در حال حاضر نه اعتقاد و نه باور داشتم که آیتالله هاشمی میخواسته به نوعی با آمریکا ارتباط برقرار کند.
حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی با بیان اینکه باید یک کلمه درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی آنروز و امروز بگویم، گفت: آیتالله هاشمی رفسنجانی یکی از مطیعترین و فرمانپذیرترین اشخاص در اطراف حضرت امام(ره) بود. بنده تمامی اطرافیان امام(ره) را در آن زمان را به طور کامل میشناختم اما آیتالله هاشمی امکان نداشت اقدامی خلاف نظر حضرت امام انجام دهد و یا خدای نکرده ذرهای شبهه در ذهن خودش نسبت به امام داشته باشد تا جایی که ذهن یاری میکند و تاریخ نشان میدهد ایشان مشاور امینی برای امام بوده و هیچ توبیخی هم از امام نداشتهاند.
وی با اشاره به سخنان آیتالله سید محمد خامنهای در خصوص ماجرای مک فارلین تصریح کرد: بنده زودتر از هر کسی از قضیه مکفارلین باخبر شدم. همان روزی که این افراد وارد کشورشدند به حضور آیتالله هاشمی رفسنجانی رسیدم و از وی درخصوص ورود یکسری افراد خاص با هواپیمای خاص سئوال پرسیدم. خوب بنده در آن زمان نماینده مجلس بودم، آقای هاشمی رفسنجانی تنها یک کلمه پاسخ دادند و گفتندامام در جریان امر قرار دارد خیال شما راحت باشد. من هم آن زمان که نماینده مجلس بودم و هم اکنون به آقای هاشمی اطمینان داشته و دارم وقتی که گفتند امام در جریان هستند بنده دیگر پیگیری نکردم و آرام شدم.
وی هدف سفر مک فارلین به تهران را همان چیزی عنوان کرد که مسئولان وقت تشریح کردند و گفت: ماجرا همان چیزی بود که آقایان مذاکرهکننده آن را اعلام کردند هم آیتالله هاشمی رفسنجانی هم آقای محسن رضایی که درجریان این مذاکرات بودند را از یاران و معتمدین امام (ره) میدانم.
این نماینده سابق مجلس با تاکید بر اینکه آیتالله هاشمی رفسنجانی به مانند قلمی در دست حضرت امام(ره) بود،افزود: این جسارت به ساحت حضرت امام(ره) است که بگوئیم ایشان در جریان امور کشور قرار نداشتند یا اطلاعات نادرست به ایشان داده میشده است. این تصور توهمی بیش در کارنامه سیاسی امام نیست.
حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی تاکید کرد: هنوزم هم نمیتوانم قبول کنم که امام(ره) در جریان این ملاقات نبوده باشند زیرا ایشان در مصالح انقلاب،اسلام و مردم با کسی تعارف نداشتند و قدرتمندانه برخورد میکردند.من در مقالات روزنامههای غیر فارسی آن زمان میخواندم که آمریکا به شدت نگران قاطعیت و آگاهی رهبر انقلاب از امور داخل و خارج از کشور بودند.آنها حتی در تحلیلهایشان اذعان میکردند که علم امام(ره) نسبت به مسائل روز دنیا از سیاستمداران آنان هم بیشتر و هم جامعتر است.
وی با تاکید بر اینکه امام خمینی یک قدرت قوی سیاسی، دینی و علمی بودند، خاطرنشان کرد: ساواک نیز در شرح حال امام (ره) نوشته بود که ایشان مردی مقتدر، توانمند و با هوش است. حال این نکته حائز اهمیت است که شخصیت برجسته، مقتدر و آگاهی مثل حضرت امام خمینی (ره) چطور میتوانستند در جریان مسئله به این مهمی (مک فارلین) نباشند!
این استاد اخلاق با اشاره به نامه طرح امضا از وزیر امور خارجه وقت توسط چندنفر از نمایندگان و شخص آقای سید محمد خامنه ای، گفت: آن روزی که این مطلب در مجلس شورای اسلامی عنوان شد، برنامهریزان اصلیاش 2 نفر بودند: آقایان سید محمد خامنهای و زوارهای که از قدیم با هم رفاقت داشتند و حقوقدان هم بودند. این دو استدلالهای قانونی برای کار خودشان میآوردند، من هم با همان استدلالهای قانونی به آنها میگفتم که طبق قانون اگر هم مذاکراتی صورت گرفته قطعا رهبرانقلاب نظر مثبت داشتند که این اتفاق افتاده است، اما آنها زیربار نمیرفتند. من هم چون اعتقاد داشتم که این اقدام با هماهنگی حضرت امام بوده است طرح سئوال از وزیر خارجه را امضاء نکردم. ببینید در آن مقطع امضاء من برای آن چند نفر بسیار مهم بود؛زیرا بنده عضو کمیسیون سئوالات از وزرا بودم و امضای من خیلی میتوانست به اجرای حرکت آنان کمک کند که بنده امتناع کردم. کماکان معتقدم که اما از ماجرای مک فارلین کاملا آگاه بودند. این خیلی ناگوار است که آقایان عنوان میکنند برخی از اقدامات به امام(ره) تحمیل میشده است، من نگرام که یک رهبر فرزانه هوشمند را طوری دیگر ترسیم میکنند.
آقای طباطبائی ادامه داد: آقایان میخواهند بگویند کسی که پایهگذار انقلاب اسلامی بوده، آیتالله و مرجع تقلید بوده، تمام قدرتهای دنیا و رژیم ستمگر شاه نیز بر اشرافیت آن بر مسایل داخلی و خارجی اعتراف میکردند؛فردی بیاطلاع از امور بوده است! بنده شخصا معتقدم مطرح کردن این موضوع از گناهان کبیره است. زیرا مرجعیت ما به هیچ عنوان در هیچ دورهای هیچگونه ضعفی نداشتهاند.
این استاد اخلاق تاکید کرد: آقای سیدمحمد خامنهای یک انسان متدین و دیندار است اما در این قضیه چرا اینگونه نظر دادند را نمیدانم؟ ما باید بدانیم که دشمنان انقلاب در حال حاضر به طریقههای گوناگون در پی ضربهزدن به روحانیت بخصوص مراجع بزرگوار دین اسلام هستند.
وی تاکید کرد: گفتهاند فاصلهای میان آیتالله هاشمی و آیتالله منتظری بوده است و هر کدام میخواستند به نوعی خود را نزدیکتر به امام(ره) بکنند! این سخنان امروز و در این شرایط بر خلاف واقعیت چرا باید عنوان شود؟
ببینند آیتالله هاشمی رفسنجانی اینقدر متانت داشت که شاید اگر زورش میرسید آیتالله منتظری را منهای مهدی هاشمی میکرد قطعا این اقدام را انجام میداد. این دو بزگوار این دو عالم به یکدیگر بسیار علاقمند بودند. خود بنده به پشتیبانی و اصرار آیتالله منتظری و آیتالله هاشمی در شهر تهران ماندم و به فعالیتهای دینی و مذهبی پرداختم.
حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی با تاکید بر اینکه آیتالله هاشمی رفسنجانی و آیتالله منتظری هیچگاه در مقابل یکدیگر نبودهاند بلکه معتقدم در کنار هم بوده و سعی کردهاند نظام و انقلاب از توطئه دشمنان در امان نگهدارند، گفت: حتی حضرت امام(ره) نیز خیلی تلاش کردند که آیتالله منتظری را نسبت به خطر گروهی از افراد که در اطراف ایشان بودند مطلع بکنند.
وی در ادامه گفت: به نوعی گفته شده است که آمریکا و گروههای صهیونیستی میخواستند برای امام جانشین معلوم بکنند و باجانشین آن ارتباط برقرار بکنند ! این مطلب به هیچ عنوان قابل قبول نیست، این گفته را توهین به انقلاب و حضرت امام(ره) و روند شکل گیری انقلاب و تعیین رهبری بوسیله خبرگان میدانم.
وی افزود: عنوان شده است که آیتالله هاشمی رفسنجانی تمایلی برای رهبری داشته است، این موضوع اصلا کذب است، آقای هاشمی و تمام دلسوزان نظام دغدغه اصلیشان حفظ نظام و انقلاب بوده و خواهد بود. در آن زمان و پس از رحلت حضرت امام(ره) هیچ یک از بزرگان نظام نگاهی به جایگاه رهبریت نداشتند. خاطرم است که آیتالله هاشمی صراحتا اعلام کردند که آیتالله خامنهای بعد از امام در جمع آن روز بهترین فردی است که میتواند در حفظ انقلاب و دستاوردهای آن بکوشد. آنوقت آن مصاحبه (مصاحبه آقای سید محمد خامنهای) اگر به دقت خوانده و تحلیل شود باید چگونه انتخاب خبرگان را تفسیر کرد؟
حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی خاطرنشان کرد: ارتباط صمیمی و نزدیک آیتالله هاشمی رفسنجانی و حضرت آیتالله خامنهای چه در گذشته و چه در طول انقلاب و چه در حال حاضر بر هیچ کس پوشیده نیست.آقای هاشمی تمام تلاش خودش را کرده است که جایگاه رهبری هیچگاه لطمه و صدمهای از سوی دشمنان نظام، انقلاب و روحانیت نبیند. آیتالله هاشمی رفسنجانی برای انقلاب و رهبری جاننثاری کرده است.
این نماینده سابق مجلس با اشاره به اینکه آیتالله هاشمی رفسنجانی میتوانست در دولت هشتم و نهم خیلی از حرفها را بزند و باعث روشن شدن خیلی از مسائل شود اما عشق به رهبری، نظام و انقلاب باعث سکوت وی شد،گفت: باید مردم بدانند چرا آیتالله هاشمی رفسنجانی در تیررس حملات دشمنان قرار گرفته است. باید بگویم هاشمی نقش مهمی در انقلاب داشته و همیشه سپر حملات دشمنان نظام بوده است.
وی افزود: باید توجه داشت که دشمن در برنامههای تخریبی خود که به سراغ روحانیون بینام و نشان نمیرود! بلکه به سراغ افرادی میآید که هم نظرشان برای افراد جامعه مهم است و هم جایگاه اجتماعی قوی دارند و هم در میان مسئولان چهره قابل احترام و تاثیرگذاری هستند.
حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی با تاکید بر اینکه الان ضربه زدن به اصل روحانیت در صدر برنامههای دشمنان قرار دارد،تصریح کرد: شما نگاه کنید میآیند به سراغ آیتالله هاشمی رفسنجانی که یار و همراه امام(ره) و رهبری بوده است. ببینید در چند سال اخیر برخی از رسانههای وابسته به جریانات معلومالحال چه تلاش مضاعفی کردهاند که به جامعه و مردم القاء کنند بین رهبری و آیتالله هاشمی فاصله است، در صورتیکه همگان میدانند که این حرکت و این اقدامات راه به جایی نخواهد برد. من باز هم تاکید میکنم اینها با این کارهایشان دارند ضرر به نظام میزنند، ضربه به دین میزنند وناآگاهاند و نمیدانند که دارند چه میکنند.
این استاد اخلاق با بیان اینکه مردم و مسئولان ما همیشه مطیع رهبری نظام بودهاند و خواهند بود،تاکید کرد:آنانی که نان خود را پست، مقام و جایگاه خود را در اختلاف بین مسئولان نظام میدانند، بدانند که جز رسوایی برای خودشان، به چیز دیگری دست نخواهند یافت.
حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی در پایان گفت: باید اعلام کنم که اگر تاریخ انقلاب توسط روایت کنندگان دست دوم و سوم نقل شود قطعا به انحراف کشیده خواهند شد، باید مسایل انقلاب توسط افرادی که در بطن انقلاب بودند نقل شود و باید بگوییم در بعضی موارد متاسفانه نقل تاریخ مدتی است در اختیار افراد دست دوم و سوم خارج از موضوع قرار گرفته است.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 21,دسامبر,2024